پرسه در مه
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
جمعه 25 شهريور 1390برچسب:, :: 11:14 ::  نويسنده : ساغر


می‌گویم: سلام
کسی جوابم نمی‌دهد
پس خدانگهدار می‌گویم!
شاید از سر اتفاق
کسی دست‌هایش تکان بخورد

جمعه 25 شهريور 1390برچسب:, :: 11:12 ::  نويسنده : ساغر

شاید!
شعر همین است
که من عاشق تو باشم
و تو!
    با هر که می‌خواهی

پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:, :: 22:37 ::  نويسنده : ساغر

پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:, :: 14:22 ::  نويسنده : ساغر

 

اینروزها هیچ چیز سرجایش نیست ...!

جز تو...

که عجیب جا گرفته ای کنج دلم.....!!!
 

 

پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:, :: 14:14 ::  نويسنده : ساغر

تواحساست جوانی میکند
وهنوزقلبت میدرخشد!
منطقی باش!
باقلب کهنه ودست چندم من چه کار داری؟!

 

چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:, :: 22:24 ::  نويسنده : ساغر


قلب کفشم در پاشنه اش لرزید

بس که خالی های سنگ فرشِ خیابان خیالت او را شوک داد!

وسایه ات درپیاده روی توهم

درگیر بود با

گودالی از باران تردید دیروز!

صدایم کردی در حالیکه گُل پوچ دستهایت گِلی بود

و گفتی :

دمپایی های راحتی همین نزدیکیست!

کفش هایت را رها کن!

سیبِ حرفهایت را خوردم!

و دیدم سواربراتوبوس پاهایت ، کفشهایم را که

شتابان از مزرعۀ قلبم می گذرند

.

.

.

.

 رفت در کُما قلبم

بدون حتی همان دمپایی های راحتی!!!

چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:, :: 21:45 ::  نويسنده : ساغر

 


از این کوچه

تا آن جا که راهی نیست

تنها یک ورق سپید دست و پا می کنم

و یک دل سیر، می نویسمت

چه بخواهی چه نخواهی

من شاعر سرگردان

همیشه قبل از این که باران ببارد

از پچ پچ کلاغ ها فهمیده ام

که یک جای دوری

دلت،سخت گرفته است

 

 

چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:, :: 21:40 ::  نويسنده : ساغر

 

تقصیر تو نبود!
خودم نخواستم چراغ ِ قدیمی خاطره ها،
خاموش شود!
خودم شعرهای شبانه اشک را،
فراموش نکردم!
خودم کنار ِ آرزوی آمدنت اردو زدم!
حالا نه گریه های من دینی بر گردن تو دارند،
نه تو چیزی بدهکار ِ دلتنگی ِ این همه ترانه ای!
خودم خواستم که مثل زنبوری زرد،
بالهایم در کشاکش شهدها خسته شوند
و عسلهایم
صبحانه کسانی باشند،
که هرگز ندیدمشان!
تنها آرزوی ساده ام این بود،
که در سفره صبحانه تو هم عسل باشد!
که هر از گاهی کنار برگهای کتابم بنشینی
و بعد از قرائت بارانها،
زیر لب بگویی:
یادت بخیر ! نگهبان گریان خاطره های خاموش!
همین جمله،
برای بند زدن شیشه شکسته این دل بی درمان،
کافی بود!
هنوز هم جای قدمهای تو،
بر چشم تمام ترانه هاست!
هنوز هم همنشین نام و امضای منی!
دیگر تنها دلخوشی ام،
همین هوای سرودن است!

شنبه 19 شهريور 1390برچسب:, :: 12:19 ::  نويسنده : ساغر

 

من بودم

تو

و یک عالمه حرف...

و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد!!!

کاش بودی و

می فهمیدی

وقت دلتنگی

یک آه

چقدر وزن دارد...

 

چهار شنبه 16 شهريور 1390برچسب:, :: 16:17 ::  نويسنده : ساغر

 

به جای سیگار
می توانی
آرزوهایم را دود
لبخندهایم را تلخ
و زندگی ام را
خاکستر کنی !

 

 

 

ترک...

سالهاست که می خواهم

شعر و سیگار را ترک کنم

اما نمی شود !

آخر چگونه

هم شب باشد و تو

و هم سیگار و قهوه

پس شعر چه می شود ؟!

یا اینکه

تو باشی و شعر

یاد اولین قرار

پس سیگار چه می شود ؟!
 

پيوندها


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 67
بازدید ماه : 411
بازدید کل : 105624
تعداد مطالب : 64
تعداد نظرات : 56
تعداد آنلاین : 1

ابزار وبلاگنویسان